اولین مهمونی
سلام . دیروز برای اولین بار تو خونه جدیدمون مهمون داشتیم . خانواده ی علی دیروز ساعت 11 اومدند و ساعت 3 رفتند . براشون برنج و مرغ درست کردم و علی هم از بیرون کباب گرفت . هر کاری کردم مامان و بابام راضی نشدند بیاند بالا چون می خواستند اونا راحت باشند برای همین غذای اونا را ظهر دادم پایین. همه چی تقریباً خوب شده بود . بابای علی هم زحمت کشید کارهای فنی خونه که مونده بود را انجام داد . مهدیار هم که ماشااله از هیچ شیطونی فروگذار نبود . آخرش هم گاو نی نی مونو که علی برای ولن تاین برام خریده بود با خودش برد . ...
نویسنده :
نفیسه
9:15